دام های شیطان ...!
راه های ترک چشم چرانی
سوال: سلام، من 1 سال و نیم میشه ازدواج کردم، از وقتی ازدواج کردم نمیدونم چرا اینجوری شدم که دوست دارم با دخترا دوست باشم، و از نگاه کردن به اونا لذت می برم خواهش میکنم راهنماییم کنید ببینم چیکار کنم که هم گناه نکنم هم اینکه خدایی نکرده کاری دست خودم ندم؟
همان گونه که می دانید نگاه کردن به نا محرم از گناهانی است که آثار مخرب بسیار زیادی دارد و علت نزدیک شدن انسان به گناه این است که انسان اولا خود را نمی شناسد و به ارزش روح خود واقف نیست و ثانیا تاثیر گناهان بر روح خویش را نمی داند و ثالثا نیاز خود را به داشتن روحی سالم و پاک در آخرت درک نمی کند. بنابراین می توان گفت: علت کلی میل به گناه ناآگاهی و عدم باور عمیق به راهی است که دین برای سعادت انسان ترسیم می کند.
اگر انسان از خطرات چشم چرانی با خبر باشد و آثار شوم و خانمان سوزی که به دنبال دارد هیچ گاه حاضر نمی شود چشمش را به روی نا محرم بگشاید پیامبر اکرم در این زمینه می فرماید:کسى که چشمش را از حرام پر کند، خداوند روز قیامت چشمش را از آتش پر خواهد کرد، مگر آن که توبه کند و برگردد«1»
و در روایت دیگر مىفرماید: نگاه تیرى از تیرهاى مسموم شیطان است. «2» و حضرت مسیح(علیه السلام) نیز در این مورد می فرماید: از نگاه به نامحرم بپرهیزید که بذر شهوت و رشد دهنده فسق است. «3»
و همین گونه اگر انسان بداند در مقابل فرو بستن چشم از نامحرم به چه امتیازاتی
خواهد رسید قطعا از این عمل رشت و ناپسند دست خواهد شست در روایات امتیازات بسیار
زیادی برای کسانی که چشم از نگاه به نامحرم بسته اند ذکر شده است که عبارتند از:
1: راحتى دل: کسى که چشمش را فرو بندد، دلش را آرام کرده است. با چشم چرانى انسان
احساس آرامش نمىکند، زیرا آنچه دیده میبیند، دل به سوی آن روان میشود.
زدست دیده و دل هر دو فریا/هر آن چه دیده بیند، دل کند یاد
امیرمؤمنان(علیه السلام) مى فرماید: کسى که چشمش را فرو بندد، دل را آسوده کند
«4»
احساسات و غرایز شهوانى تمام نشدنى و سیرى ناپذیر است و نفس اماره انسان را به بدى و زشتى هر چه بیشتر وادار مىکند. امام على(علیه السلام) مى فرماید: کسى که چشم فرو بندد، دلش را صفا داده است.«5»
2: کشف حقایق: رسول اکرم(صل الله علیه و آله) مى فرماید: چشمتان را فرو بندید تا شگفتیها را ببینید.«6»
3: حس کردن شیرینی عبادت: پیامبر مىفرماید: مسلمانى چشم خود را از زن نامحرم فرو نمىبندد مگر آن که خداوند شیرینى عبادتش را در دل او ایجاد مىکند.«7»
4: تزویج حور العین: امام صادق(علیه السلام) مىفرماید: کسى که نگاهش به زن نامحر مى افتد پس چشمش را به سوى آسمان افکند و یا نگاهش را فرو بندد، خداوند حورالعین را به ازدواج او در مى آورد.«8» واقعا حیف نیست این همه امتیاز را با کنترل نکردن نگاه از دست بدهیم؟
پس اگر کسی این ها را باور کند و بداند اگر قلبی جولان گاه شیطان شد هر لحظه ممکن است صاحبش را به سوی نابودی و فساد ابدی بکشاند در این میان ازدواج یکی از راه هایی است که انسان را می تواند از گناه حفظ کند ولی اگر ریشه های میل به گناه در انسان وجود داشته باشد حتی ازدواج هم قادر به کنترل انسان نیست ریشه های میل به گناه عبارت است از:
الف)ضعف در خداشناسی و سستی در ایمان به خدا وپیامبر و عدم رعایت دستورات دینی: به یقین کسی که خدای بزرگ را همواره حاضر و ناظر رفتارهای خودش ببیند، هرگز به خود اجازه نمیدهد، که در محضر او، دست به سوی گناه دراز کند. کسی که قیامت و حسابرسی اخروی را باور دارد،هیچگاه خود را گرفتار شهوت رانی و شهوت پرستی نخواهد کرد.
ب) ضعف در خودشناسی و نداشتن درک درست از خویشتن و فروکاستن ارزش انسانی خود تا سرحد حیوانات، کسی که به گوهر عظیم و گرانقدر خود واقف باشد و عظمت وجود انسانی را درک کند، هرگز حاضر نیست که وجود خود را با دنباله روی از شهوات و خواهش های نفسانی تا سرحد حیواناتی چون خوک و خروس پایین اورد.بدون تردید، هیچ یک از کسانی که دنبال شهوت رانی و ارضای خواهش های پست حیوانی خود هستند، تصور درستی از وجود انسانی و فلسفه ی افرینش خویشتن ندارند. به راستی اگر یک دختر جوان، ارزش وجودی خود و هدف از افرینش خویشتن را بداند، ایا هرگز به ذهنش خطور می کند که خود را به شکل یک عروسک در اورده و همچون نمایشگاه سیاری از رنگ و لعاب خود را در معرض نگاه های الوده و مسموم دیگران قرار دهد؟و ایا یک پسر جوان قدر و قیمت انسانی خود را بداند ایا هرگز اجازه چشم چرانی و امثال ان را به خود می دهد؟
جهل، غفلت و شهوت: کسى که به خدا و فرامین او آگاه نیست یا از روز جزا و کیفر گناه بى خبر است گناه مىکند همین طور کسى که به این امور آگاه است ولى دچار غفلت مى شود. انسان جاهل و غافل، عوامل بازدارنده از گناه را از دست مى دهد و مرتکب گناه مىشود. شهوت عاملى است که گناه را در دل و ذهن انسان زینت مىدهد و موجب فراموشى و غفلت مى گردد. کسى که در اثر شهوت، انگیزهاى قوى براى ارتکاب گناه یافته باشد، معرفت خود به خدا و قیامت و احکام الهى را مزاحم اطفاء شهوت خویش مى یابد و به طور ناخودآگاه آن معرفت را از ذهن خویش دور مىکند و ترجیح مىدهد به آن اندیشه نکند. رفته رفته حالت غفلت بر او عارض مىشود و به کمک توجیهات شیطانى، گناه بودن معاصى را انکار یا فراموش مى کند و رو به گناه مى آورد.همان گونه که امیرمؤمنان على(ع) فرمودند: از آنان مباش... که چون شهوتى پیش آید گناه را مقدم مىدارد و توبه را به آینده وا مى گذارد و چون رنجى بدو رسد از راه شرع بیرون مى شود«9»
این سخن امام على نشان مىدهد که حداقل برخى از گناهکاران به سبب ناشکیبایى در برابر خواسته هاى نفسانى به گناه مبتلا مىشوند و کسى که تاب مقاومت در برابر شهوات راندارد، تاب رنج هاى دیندارى و تبعت از شرع را نیز ندارد.
راه کارهایی که می تواند شما را در کنترل چشم کمک کند عبارتند از:
1: راندن افکار شیطانى: براى کنترل نگاه، باید اندیشه را از نفوذ افکار شیطانى
دور نگه داشت، زیرا گام نخست در انحراف، فکر کردن درباره آن است. امام على(ع) مى
فرماید:
کسى که در باره گناه بسیار بیندیشد، سرانجام به آن کشیده خواهد شد. «10»
2: پرهیز از عوامل تحریک زا: تخیّلات تحریک کننده، رفت و آمد در جاهایى که نامحرم است، گفت و گو با نامحرم، دیدن فیلمها و عکسهاى مبتذل، زمینه را براى چشم چرانى فراهم مىکند.
3: دقت در دوستیابى: بررسىها نشان مىدهد که نوجوانان، اوّلین قدم هاى
انحراف و تباهى را به کمک دوستان ناباب برداشته، سپس در سراشیبى سقوط قرار گرفته
اند.«11»
آلودگى و انحراف، به سرعت از طریق دوستان نا اهل به افراد پاک و سالم سرایت مىکند
و چشم چرانى از این قاعده مستثنا نیست. همان گونه که امام على(علیه السلام) مى
فرماید: از معاشرت با مردم فاسد بپرهیز که طبیعت تو، ناخودآگاه ناپاکى را از طبع
آنها دریافت مىکند.«12»
امید است با تقویت عبادت و ارتباط با خدا چشم و دلمان را از گناه از جمله گناه چشم چرانی پاک نگه بداریم
منابع:
1ـ بحارالأنوار، ج 73، ص 334.
2 بحارالأنوار ج 101، ص 38.
3: بحارالأنوار، ص 42.
4: ـ مستدرک الوسائل، ج 4، ص 268.
5ـ میزان الحکمة، ج 4، ص 3289.
6ـ بحارالأنوار، ج 101، ص 42.
7ـ میزان الحکمة، ج 4، ص 3292.
8. میزان الحکمة، ج 4، ص 3292.
9: : لا تکن ممن... ان عرضت له شهوة اسلف المعصیه و سوف التوبه، ان عرفه محنة
انفرج عن شرایط الملة؛«نهج البلاغه، کلمات قصار، 150.»
10: غررالحکم، ج 5، ص 321.
11ـ محمد على سادات، راهنماى پدران و مادران، ج 1، ص 99.
12ـ ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 272.